لغت نامه دهخدا
رو درماندن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) مأخوذ به حیا شدن. در رودربایستی گیر کردن. دچار شرمگینی شدن در مقابل خواهش کسی و پذیرفتن. رجوع به رو و رودربایستی شود.
رو درماندن. [ دَ دَ ] ( مص مرکب ) مأخوذ به حیا شدن. در رودربایستی گیر کردن. دچار شرمگینی شدن در مقابل خواهش کسی و پذیرفتن. رجوع به رو و رودربایستی شود.
ماخوذ به حیا شدن. دچار شرمگینی شدن در مقابل خواهش کسی و پذیرفتن.
💡 هشدار شعيب (ع ) بعد از درماندن در مقابل او، به او گفتند: تو را ضعيف و بى ياورمىبينيم، و او را تهديد به قتل كردند!
💡 رسول خدا چون اصرار آنها در خروج از مدينه، و بى ميليشان را درماندن در شهر مشاهدهكرد، با آنها موافقت كرد و نماز جمعه را با ايشان به جاى آورد و پند و اندرزشان داد وبه كوشش و تلاش و پيكار با دشمن تشويقشان فرمود، و آنها را آگاه ساخت كه مادام كهپايدارى كنند، پيروزى با ايشان خواهد بود.
💡 ممنوعیت درماندن در خانه ایرانی، در حالی که در خانه کالاهای لوکس دیده میشود. این ممنوعیت ریشه در تمایل ریاضت کشی که در ابتدای اسلام بنیانگذاری شده بود؛ و در آن زمان نشانههایی از پیوستگی ذهن اعراب با تزئینات و کالای لوکس خانوادههای ایرانی وجود داشتهاست.
💡 ممنوعیت درماندن در خانه ایرانی، در حالی که در خانه کالاهای لوکس دیده میشود. این ممنوعیت ریشه در تمایل ریاضت کشی که در ابتدای اسلام بنیانگذاری شده بود؛ و در آن زمان نشانههایی از پیوستگی ذهن اعراب با تزئینات و کالای لوکس خانوادههای ایرانی وجود داشتهاست.