دو بهری

لغت نامه دهخدا

دوبهری. [ دُ ب َ ] ( ص نسبی ) دوبهر. دوبهره. نه دراز نه کوتاه. نه بزرگ و نه کوچک. ( یادداشت مؤلف ). مربوع. ( ابوالفتوح رازی ). رجوع به دوبهر و دوبهره شود.

فرهنگ فارسی

دو بهره. نه دراز نه کوتاه.

جمله سازی با دو بهری

چو بهری ز گیتی برو گشت راست که کین سیاوش همی باز خواست
هیچ از آن فضل ندادند تو را بهری یا سزاوار ندیدندت و ارزانی
بر هر طرفی نهری‌، صف‌ بسته زگل بهری هرگلبنی از شهری با جلوهٔ روحانی
ز بهری که اورا سراید ز گنج نماند که باشد بدو درد و رنج
دو تا بهره ای زو و بهری به پای دگر بهره در سجده پیش خدای
ز خوبی این دو زن را هست بهری که تحفه بردشان باید بشهری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس فال نخود فال نخود