لغت نامه دهخدا خواهش پذیر. [ خوا / خا هَِ پ َ ] ( نف مرکب ) پذیرنده خواهش. قبول کننده خواهش: زن کارپیرای روشن ضمیربدان خواسته گشت خواهش پذیر.نظامی.
جمله سازی با خواهش پذیر ز بگذشته کردار بر وی مگیر بدوبخش و این خواهش از من پذیر گفت مکن بیم بگفت ای امیر پس ز کرم خواهش من در پذیر خواهش یزدان پذیر و داد مظلومان بگیر زانکه بهر داد، داد این برتری یزدان تو را