خواهش پذیر

لغت نامه دهخدا

خواهش پذیر. [ خوا / خا هَِ پ َ ] ( نف مرکب ) پذیرنده خواهش. قبول کننده خواهش:
زن کارپیرای روشن ضمیر
بدان خواسته گشت خواهش پذیر.نظامی.

فرهنگ فارسی

پذیرنده خواهش قبول کننده خواهش

جمله سازی با خواهش پذیر

ز بگذشته کردار بر وی مگیر بدوبخش و این خواهش از من پذیر
گفت مکن بیم بگفت ای‌ امیر پس ز کرم خواهش من در پذیر
خواهش یزدان پذیر و داد مظلومان بگیر زانکه بهر داد، داد این برتری یزدان تو را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه