لغت نامه دهخدا
خم سینی. [ خ َ م ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) یکی از خمیدگی های روده که بشکل دندانه حرف «س » است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خم سینی. [ خ َ م ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) یکی از خمیدگی های روده که بشکل دندانه حرف «س » است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
یکی از خمیدگی های روده که بشکل دندانه حرف س است.
💡 جلو مودندو همیشه سینی نقره یا ورشویی میگذارند که توی آن (گشته سوز) و (کندرروک درمانی) را در ظرف مخصوصش ریختهاند.
💡 چونک در تن جان نباشد صورتش را ذوق نیست چون نباشد نان و نعمت صحن و سینی سود نیست
💡 روش کار بدین صورت است که زرد آلوهای سالم را نصف کرده و هستهٔ آنرا بیرون می کشند سپس درون سینی گذاشته و بر بالای بام خانه می گذارند تا خشک شود. در کاشان، شهرستان نطنز و... به وفور یافت میشود.
💡 دیوارهای آبی، سقفهای آبی، فقط آبی بود. آبی آبی آبی؛ و من در یک سینی چرخان با دوربین میچرخیدم. این واقعاً برای من دشوار بود.
💡 )در این صورت محصول بالایی برج حذف شده و در عوض تعداد سینیهای برج به کمترین تعداد ممکن میرسد. طبق محاسبههای پایین در این شرایط خط تبادل بالا و پایین بر روی نمودار
💡 به صفحهای فلزی که برای تغییر سمت و سوی لوکوموتیو یا انتقال آن به خطوط گوناگون ریلی بکار میرود سینی دَوّار میگویند.