خرمن روبه

لغت نامه دهخدا

خرمن روبه. [ خ ِ / خ َ م َ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) گندم و جو باقی مانده در خرمن بعد بباد دادن آن. حُصالة. ( محمودبن عمر ربنجنی ). حُسالة. ( محمودبن عمر ربنجنی ). || تلخ دانه و جز آن که از گندم برآید.

فرهنگ فارسی

گندم و جو باقی مانده در خرمن بعد بباد دادن آن حصاله حساله.

جمله سازی با خرمن روبه

لذا در پايان قرن اول، حكومت بنى اميه رو به ضعف گراييده و شيعه از اطراف كشوراسلامى چون سيل به دور امام باقر عليه السلام گرد آمده و معارف اسلامى را از خرمن اوچيد. شهر ((قم ))بنيان نهاده و شيعه نشين شد، ولى شيعه درحال تقيه بود. بر اثر فشارهاى حكومت بنى اميه، سادات علوى قيامهاى مكرر داشته،هرچند كه با شكست روبه رو شده و جان هاى خود را در اين راه مقدس گذاشتند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فراخوانی
فراخوانی
گده
گده
سعادت
سعادت
بی همتا
بی همتا