جلوه تاب
جمله سازی با جلوه تاب
طول روز محشر و تاب مهر ذوقی بود و بس جلوه برقی در ابر دامن تر داشتم
اگر نه پرده چشم جهان شود حیرت که تاب جلوه آن سرو ناز می آرد؟
به آب جلوه ی کبک و به تاب حسن تذرو به چتر کاکل طاووس و دام زلف عقار
نیست تاب جلوه آن سروقد، قدسی مرا میروم از هوش چون مستانه پیدا میشود
باده بر باد دهد هردو جهان را چو غبار وآنگهان جلوه شود که مه تابان تو
کانجا که عشق خیمه زند نیست عقل و دین وآنجاکه یار جلوه کند نیست تاب و هوش