جامه ساز

لغت نامه دهخدا

جامه ساز. [ م َ / م ِ ]( نف مرکب ) خیاط. ( ناظم الاطباء ). درزگر:
هراسد دل جامه ساز حرم
خورد گر بدامان پاکش قسم.ملاطغرا ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خیاط

جمله سازی با جامه ساز

چنان یکسر از جامه و اسپ ساز بدان تا کس از بن نداندش باز
کهن جامه را داد سازی دگر وشی زیر کرد آستر برزبر
نوره ساز امرد ز حالم مو به مو پرسید و رفت جامه خود را کشیدم آمد و مالید و رفت
سراپرده و خیمه دیدند و ساز همان جامه و فرش گسترده باز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال مکعب فال مکعب