جاسوس فلک

لغت نامه دهخدا

جاسوس فلک. [ س ِ ف َ ل َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) جاسوس اختران. ظاهراً کنایه از منجم است: امیر اشارت کرد سوی حاجب بلکاتکین تا خواجه را به جامه خانه برد... خواجه [احمدبن حسن میمندی ] برخاست و بجامه خانه رفت و تا نزدیک چاشتگاه همی ماند که طالعی نهاده بود جاسوس فلک خلعتی پوشیدن را. ( تاریخ بیهقی ص 150 ).
جاسوس فلک. [ س ِ ف َ ل َ] ( اِخ ) علی بن محمد ویشجردی. رجوع به علی... شود.

فرهنگ فارسی

جاسوس اختران

جمله سازی با جاسوس فلک

زور فیزیکی علیه برخی انواع زندانیان (مجرمان معمولی، مظنونان به جاسوسی و کسانی که متهم به نقشه برای شاه کشی بودند) مورد استفاده قرار می‌گرفت. مشخصاً دزدان فلک و مچ‌کشی می‌شدند تا «غارت‌های پنهانشان را لو بدهند». مظنونان به جاسوسی و سوءقصد کتک زده می‌شدند، بی‌خوابی داده می‌شدند و قپانی می‌شدند که گاهی باعث ترک خوردن مفاصل می‌شد. ولی برای زندانیان سیاسی که بیشترشان کمونیست بودند، نبود شکنجه قابل توجه است. دلایل این عدم شکنجه در مورد زندانیان سیاسی، اولاً منع صریح قانونی استفاده از زور فیزیکی برای اخذ اطلاعات، و نیز این بود که کمینترن به دقت امور را زیر نظر داشت، و دولت سعی می‌کرد از تبلیغات منفی خارجی به خصوص از سوی کمینترن جلوگیری کند.
در شبروی جانت جاسوس سکندر شو شبدیز فلک خور را در چشمه حیوان کش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضمیمه یعنی چه؟
ضمیمه یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز