تنگ اغوش

لغت نامه دهخدا

( تنگ آغوش ) تنگ آغوش. [ ت َ ] ( ص مرکب ) آنکه آغوش تنگ داشته باشد. ( آنندراج ). سخت در آغوش گرفته. ( ناظم الاطباء ):
نسیم لطف بهار از شمار بیرون است
فغان که غنچه این باغ تنگ آغوش است.صائب ( از آنندراج ).رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

( تنگ آغوش ) آنکه آغوش تنگ داشته باشد.

جمله سازی با تنگ اغوش

نسیم لطف بهار از شمار بیرون است فغان که غنچه این باغ، تنگ آغوش است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال احساس فال احساس فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ