لغت نامه دهخدا
بوسه باران کردن. [ س َ /س ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بوسه فراوان زدن:
هر دم ز برق خنده ش چون کرد بوسه باران
بر کشت زار عمرم باران تازه بینی.خاقانی.ز برق خنده های سربمهرت
بمجلس بوسه باران تازه کردی.خاقانی.
بوسه باران کردن. [ س َ /س ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بوسه فراوان زدن:
هر دم ز برق خنده ش چون کرد بوسه باران
بر کشت زار عمرم باران تازه بینی.خاقانی.ز برق خنده های سربمهرت
بمجلس بوسه باران تازه کردی.خاقانی.
بوسه فراوان زدن
💡 هر دم ز برق خندش چون کرد بوسه باران بر کشتزار عمرم باران تازه بینی
💡 بى ترديد، اين روش پيامبر نيز دلايل محكمى داشت كه خود برخى را بيان فرمود. براىمثال به هنگام بوسه باران ساختن بدن امام حسين عليه السلام مى فرمود: (اينك جايگاهفرود شمشيرها را مى بوسم و مى گريم.)(240)
💡 آن حضرت پيامبر را ديد كه او را در برگرفت و بوسه باران ساخت و فرمان حركت بهسوى شهادت و شهادتگاه، براى نجات اسلام و برانداختن فتنه ها و بدعتهاى جاهليّتاموى، را به او داد.(1099)
💡 آنگاه تا سحر، آنجا به نيايش و تضرّع به بارگاه خدا ماند و سر بر مزار پيامبر نهادو خوابى سبك فرو رفت. در عالم خواب نياى گرانقدرش را ديد كه با ستون عظيمى ازفرشتگان كه در سمت راست و چپ و پيشاپيش او بودند، به سوى او آمد و او را بر سينهخويش چسبانيد و ديدگانش را بوسه باران ساخت و فرمود:
💡 آن مرد، برپاى زيد افتاد و با گريه، دست و پاى او را بوسه باران ساخت و گفت: