بر سنگ نشاندن

لغت نامه دهخدا

بر سنگ نشاندن. [ ب َ س َ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) بر سر سنگ نشاندن. خوار و بی اعتبار کردن. ( آنندراج ):
بت سنگین دلی هر سو به نیرنگ
نشانده عاشقان را بر سر سنگ.میریحیی کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خوار و بی اعتبار کردن.

جمله سازی با بر سنگ نشاندن

اعتراف به قتل ربانی املشی که پدر زن احمد منتظری بود و خورانیدن پودر سرطان زا نیز از جمله اتهاماتی بود که متوجه مهدی هاشمی بود. بر سنگ قبر املشی این چنین حک شده‌است «... که به دست گروه توطئه‌گر و منحرف مسموم گردید.»
چون حصاری از بلندی و ز تن سنگین او پست گشته بر زمین چون خاک بر سنگین حصار
بر کهنه سفال قدح می چه زنی سنگ؟ کان عهد کهن را زده بر سنگ و سبویم
ما چو زلف و چشمت ای مهوش پریشانیم و مست جام نام و ننگ را بر سنگ قلاشی شکست
5 بر سيه دل چه سود خواندن وعظ، نرود ميخ آهنين بر سنگ. (ولايسمع الصم الدعاء)
وقت طرب و عیش است ای زاهد دعویدار رو شیشه دعوی را بر سنگ ملامت زن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال فنجان فال فنجان فال مکعب فال مکعب