بایست و نابایست

لغت نامه دهخدا

بایست و نابایست. [ ی ِ ت ُ ی ِ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) واجب و محرم. لازم و غیرلازم. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

واجب و محرم

جمله سازی با بایست و نابایست

عنف تو بر دشمنان کرد آنچه بایست و کند لطف تو بر دوستان چو دایه بر اطفال باد
چون روز قیامت شود … به عابد گفته می‌شود: به بهشت برو و به عالم گفته می‌شود: بایست و به سبب آنکه مردم را تربیت و ادب نیکو آموختی، برای آنان شفاعت کن.
از فیلم‌ها یا مجموعه‌های تلویزیونی که وی در آن‌ها نقش داشته است می‌توان به پلیس، خط مرزی، از دست دادن آن، بایست و تحویل بده، خانه پدری من، سایه‌ها، چهره‌ها، رعد نورد و دختری با چکمه‌های زرین اشاره نمود.
شیشۀ بایست و نا بایست را چون زلفِ دوست گر نمی خواهی که باشی زن صفت بر هم زنش
آنچه بود است و نباید ز میان خواهد رفت آنچه بایست و نبود است همان خواهد بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال زندگی فال زندگی فال احساس فال احساس