اهوی مشک

لغت نامه دهخدا

( آهوی مشک ) آهوی مشک. [ی ِ م ِ / م ُ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) آهوی تاتار.

فرهنگ فارسی

( آهوی مشک ) آهوی تاتار

جمله سازی با اهوی مشک

آهوی مشک ناف من برهد ناگه از دام چرخ مکاری
بهر قربانی آن چشم سیه باید ریخت خون هر آهوی مشکین که به دشت ختن است
کس چه میداند چه خون خورد آهوی مشکین نفس تا گره های دل او نافه تاتار شد
سوار گشته به عهد تو یوز وانگه نیز به قصد آهوی مشکین نفس گشاید کام
در بیابانی که آن آهوی مشکین می چرد نقش پای رهروان چون ناف آهو مشکبوست
صلاح آن بینم ای آهوی مشکین که روزی چند چون فرهاد مسکین
ز زلف پرشکن بتخانه چین است پنداری ز خال مشکبو آهوی مشکین است پنداری
گرچه بر دشت ختن آهوی مشکین گذرد نشنیدم که بمه یک ختن آهو برود
چون فلک هر سبزه شوخی که می خیزد زخاک گردنی در راه آن آهوی مشکین می کشد
در آن زلف سیه دل‌های خونین می‌شود پیدا درین سنبلستان آهوی مشکین می‌شود پیدا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال لنورماند فال لنورماند فال میلادی فال میلادی فال پی ام سی فال پی ام سی