اهوی مشک
فرهنگ فارسی
جمله سازی با اهوی مشک
کس چه میداند چه خون خورد آهوی مشکین نفس تا گره های دل او نافه تاتار شد
در بیابانی که آن آهوی مشکین می چرد نقش پای رهروان چون ناف آهو مشکبوست
ز زلف پرشکن بتخانه چین است پنداری ز خال مشکبو آهوی مشکین است پنداری
چون فلک هر سبزه شوخی که می خیزد زخاک گردنی در راه آن آهوی مشکین می کشد
در آن زلف سیه دلهای خونین میشود پیدا درین سنبلستان آهوی مشکین میشود پیدا