اشنا کردن

لغت نامه دهخدا

اشناکردن. [ اَ ک َ دَ ]( مص مرکب ) شنا کردن. رجوع به شنا و شنا کردن شود.

فرهنگ فارسی

( آشنا کردن ) ( مصدر ) ۱ - آشنا کردن کسی بدیگری. معرفی کردن کسی را بدیگری آشنا ساختن. ۲ - نزدیک کردن کارد و شمشیر و مانند آن بچیزی نه بدان حد که برد: خنجر را بگلو او آشنا کرد.
( مصدر ) شنا کردن.

جمله سازی با اشنا کردن

ایپون ریو سبکی علمی و مدرن در کاراته است که در آن به تمام مسائل تکنیکی، علمی و فلسفی توجهی خاص گردیده. ایپون ریو را می‌توان مادر کاراته نوین نامید. مرکز ایپون ریو در حال حاضر در هلند است. کار این مرکز آموزش صحیح کاراته و آشنا کردن مردم به این رشته ورزشی زیباست.
۱- استفاده از اعضا برای اداره امور کاخ در زمینه‌های ستادی و اجرایی. ۲- آشنا کردن جوانان با وظایف اجتماعی و پیشرفت‌های مملکتی. ۳- تهیه و تدارک فعالیت‌های تفریحی برای جوانان.
دلت را با غم عشقش به معنی آشنایی ده که تن را آشنا کردن، نمی‌شاید درین دریا
او در این سال‌ها با ساخت و تهیه برنامه‌های شناخت موسیقی و تاریخ موسیقی و پخش آن‌ها از رادیو فرهنگ گامی دیگر در مسیر آشنا کردن مردم با موسیقی ایرانی برداشت.