ارام دل

لغت نامه دهخدا

( آرام دل ) آرام دل. [ م ِ دِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) مایه ٔتسلی خاطر. مایه امید. معشوق. معشوقه:
یکی تخته جامه هم نابرید
دو آرام دل کودک نارسید
روان را همی لعلشان نوش داد
بیاورد و یکسر بشیدوش داد.فردوسی.هرچند کآن آرام دل دانم نبخشد کام دل
نقش خیالی میکشم فال دوامی میزنم.حافظ.

فرهنگ فارسی

( آرام دل ) مایه امید

جمله سازی با ارام دل

💡 پرعجب نبود زطبع حرص اگر در زیر خاک همرهی با گنج آرام دل قارون شود

💡 لطف تو را که عام است، آرام دل گواه است آری ز عدل شاه است آبادی ولایت

💡 من جنگ تو را یکسر آرام دل انگارم تو صلح مرا یکسر تیمار دل انگاری

💡 ناگاه ز میخانه برون آمد و بنشست آن فتنه که آرام دل و مونس جان بود

💡 گفتم توئی آرام دل و راحت جانم اکنون تو مرا دام دل و آفت جانی

💡 وگفت: حقیقت قرب پاکی دل است از همه چیزها و آرام دل با خدای.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گواد یعنی چه؟
گواد یعنی چه؟
مجال یعنی چه؟
مجال یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز