ابن قف

لغت نامه دهخدا

ابن قف. [ اِ ن ُ ق ُف ف ] ( اِخ ) ابوالفرج امین الدولةبن موفق الدین یعقوب بن اسحاق کرکی نصرانی. طبیب و فیلسوف. پدران اودر خدمت ملوک ایوبی شغل کتابت داشته اند. مولد ابن قف در کرک است، و در بعض نسخ عیون الاَنباء آخرین کس است که ابن ابی اصیبعه نام برده و از اینرو بعضی اشتباهاً او را تلمیذ ابن ابی اصیبعه گمان کرده اند. ابن قف در دمشق و دیگر شهرهای شام شغل طبابت میورزید. او راست: شرح کلیات قانون. الشافی فی الطب. شرح الفصول. مقالة فی حفظ الصحه. کتاب العمدة فی صناعة الجراح. حواش علی ثالث القانون. شرح اشارات ابوعلی بن سینا. جامعالغرض فی حفظ الصحة و دفع المرَض. المباحث المغربیة. مولد او به سال 630 هَ.ق. و وفات در 685 بوده است.

فرهنگ فارسی

طبیب و فیلسوف و در خدمت ملوک ایوبی شغل کتابت داشت

جمله سازی با ابن قف

💡 بیا که روی تو میخواهد و تو میدانی که هست عادت ابن یمین نکو خواهی

💡 از یمن مدحش ابن یمین را علی الدوام رغم عدو ز گوهر موزون بود یسار

💡 233- روح المعانى، ج 26، ص 66 از تاريخ ابن الوردى، و الوافى بالوفيات.

💡 سوم: زنجيره ديگرى است از شيخ طوسى به ابن فضال به غير از سلسله راويان كلينى به اين شرح:

💡 ابن بُنان گوید هر صوفی کی اندوه روزی در دل دارد ویرا کسب اولی تر.

💡 لقب: عسكرى، صامت، هادى، زكىّ، تقىّ، رفيق، خالص، سراج، ابن الرّضا، سراجبنى هاشم و....