بنداب

لغت نامه دهخدا

( بندآب ) بندآب. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) جزیره. ( آنندراج ). || عرم. ( ترجمان القرآن ). شدب و شذبه. سکر. ( منتهی الارب ). || بند و مفصل. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

( بندآب ) بندی که در جلو آب ببندند، سد.

فرهنگ فارسی

( بند آب ) جزیزه ٠ عرم ٠ شدب و شذبه ٠ سکر ٠ یا بند و مفصل ٠

جمله سازی با بنداب

نام این رود به ریخت‌های هیرمند، هلمند، هیدمند، هندمند، هیلمن و هیرمن نیز در نسک‌های گوناگون تاریخی و گیتاشناسی آمده‌است. نام این رود در اوستا به گونهٔ هئتومنت Haetumant آمده‌است. بخش نخست این نام معنای بنداب یا ورغ یا سد را می‌دهد و منت نیز همان مند در فارسی کنونی است که معنای دارندگی را می‌رساند. پس نام این رود به معنای برخوردار از بند می‌باشد. همچنین در اوستا این نام معنای عام سرزمینی که زود سیراب می‌شود را نیز دارد. رومیان و یونانی‌ها این رود را Etymandros یا Erymanthus می‌خواندند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس شعر یعنی چه؟
کس شعر یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
مسافر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز