بر زبان افتادن

لغت نامه دهخدا

بر زبان افتادن. [ب َ زَ اُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از شهرت یافتن اعم از آنکه بخوبی باشد یا بزشتی. ( آنندراج ):
ز بس از خلق روپوشی نشانی هست در حسنت
فتاده بر زبانها تا قیامت نام دیدارت.علی خراسانی ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از شهرت یافتن اعم از آنکه بخوبی باشد یا بزشتی.

جمله سازی با بر زبان افتادن

بر زبان افتادن نام این جانور را اما باید نتیجه نوشتار لوئیزا آن مردیت[پانویس ۴] دانست که در ۱۸۸۰ کتابی در ستایش مستعمرهٔ ویکتوریایی بریتانیا نوشت و در آن عنوان کرد:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حریص
حریص
چارپايان
چارپايان
وارونه
وارونه
تک پر
تک پر