لغت نامه دهخدا
ایثاق. ( ع مص ) بند کردن، یقال: اوثقه فیه؛ ای شدّه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). استوار بستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24 ). بند کردن و بستن. ( ناظم الاطباء ).
ایثاق. ( ع مص ) بند کردن، یقال: اوثقه فیه؛ ای شدّه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). استوار بستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24 ). بند کردن و بستن. ( ناظم الاطباء ).
بند کردن. استوار بستن
💡 امیر ایثاق از امیران سلطان سنجر که از سلطان روی گرداند و سرکشی را آغاز کرد، همچنان در شهرهای خراسان میگشت و غارت و چپاول میکرد. مخصوصاً بر اسفراین بیش از همه حمله برد تا این شهر بهکلی ویران شد.