انتظام دادن یک مصدر مرکب در زبان فارسی است که در حوزهی لغتشناسی و کاربرد رسمی، به معنای ایجاد نظم، ساماندهی و ترتیب بخشیدن به امور یا اجزاء مختلف به کار میرود. این اصطلاح، عموماً به فرایندی فعال و هدفمند اشاره دارد که طی آن، آشفتگی یا پراکندگی اولیه جای خود را به ساختاری منسجم و سازمانیافته میدهد. معادلهای اصلی آن شامل نظم کردن، مرتب ساختن و منظم نمودن است که همگی بر عنصر محوریِ قرارگیری هر جزء در جایگاه مناسب خود، مطابق با یک الگوی مشخص یا یک هدف از پیش تعیینشده، تأکید دارند. انتظام دادن، عملی زیربنایی برای هرگونه مدیریت کارآمد و ساماندهی پایدار است.
مفهوم این واژه، فراتر از یک عمل صرفاً لغوی، بیانگر یک ضرورت بنیادین در تمامی ساختارهای پیچیدهی انسانی، اعم از سازمانهای اداری، نظامهای اجتماعی یا سامانههای علمی است. در سطح مدیریتی، انتظام دادن به معنای طراحی یک چارچوب عملیاتی مشخص است که در آن جریان کار، تخصیص منابع و مسئولیتها به گونهای هماهنگساز یابد که اهداف کلان با کارایی حداکثری محقق شوند. این فرایند، مستلزم شناخت عمیق از ماهیت اجزاء، تعیین اولویتها و وضع قواعدی است که پایداری و انسجام مجموعه را در برابر عوامل مخل و نوسانات محیطی تضمین کند. فقدان انتظام، زمینهساز هرج و مرج، اتلاف منابع، و در نهایت، ناکامی در دستیابی به مقاصد تعیینشده خواهد بود.