اقتر

لغت نامه دهخدا

اقتر. [ اَ ت َ ] ( ع ص ) مرد تنگ کننده نفقه بر عیال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).مرد تنگ گیرنده نفقه بر عیال. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مرد تنگ کننده نفقه بر عیال

جمله سازی با اقتر

ما و سر دل دو خورشیدیم بر گردون امر با تراب صاحب الامر اقتران خواهیم کرد
عقل را ماند که با هر نفس دارد اقتران روح را ماند که با هر جسم دارد اتصال
تذكر: هر فردى كه در خور اقتران با مجانس خود باشد زوج خواهد بود و ما اصطلاحزوج و فرد در علم رياضى جداى از معناى عام لغوى و عرفى است و اين دو مطلب نبايد بههم آميخته شود.
( قرن ) - همانگونه كه در گذشته (جلد پنج صفحه 156) گفته ايم معمولا به معنىيـك زمـان طـولانـى است، ولى چون از ماده اقتران به معنى نزديكى گرفته شده است بهقوم و جمعيتى كه در يك زمان جمعند نيز گفته مى شود.
اختر بختم کنون زین اقتران نحس جست کاش بر این گنبد پست این بلند اختر نبود
اذا اقتر العزم بالحزم كملت السعاده؛ (8) هنگامى كه تصميم با دور انديشىهمراه شود، سعادت كامل گردد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ابجد فال ابجد فال سنجش فال سنجش فال پی ام سی فال پی ام سی