اغناء

لغت نامه دهخدا

اغناء. [ اَ ] ( ع اِ ) رختهای عروسان. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اغناء. [ اِ ] ( ع مص ) بی نیاز کردن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). توانگر کردن کسی را وبی نیاز گردانیدن. توانگر گردانیدن. ( المصادر زوزنی ). نائب بسنده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کفایت کردن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ).نائب کافی شدن و کفایت کردن. ( از اقرب الموارد ). یقال: «اغنی عنه غناء فلان، و مغناه و مغناته؛ اذا ناب عنه و اجزاه مجزاه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). به این معنی با «عن » متعدی شود. || واداشتن و بازداشتن کسی را. ( المصادر زوزنی ) دور داشتن و بازداشتن کسی را. به این معنی با «عن » متعدی شود: اغنی عنه کذا؛ نحاه و بعده. ( از اقرب الموارد ). || فائده دادن. ( یادداشت مؤلف ). مایغنی عنک هذا؛ ای مایجدی عنک. ( اقرب الموارد ). و ما اغنی فلان شیئاً؛ای لم ینفع فی فهم و لم یکف مؤنة. ( اقرب الموارد ).

جمله سازی با اغناء

بعضى از مفسرين گفته اند: اغناء به معناى مالدار كردن، و اقناء به معناى راضى كردناز جهت مالدارى است.
مـــعـــنـــا و وجـــه اينكه در قيامت اغناء و نصرت نخواهد بود و مقصود از استثناء (الا منرحمالله...)
معنا و وجه اينكه در قيامت اغناء و نصرت نخواهد بود و مقصود از استثناء (الا منرحمالله...)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال انبیا فال انبیا فال چوب فال چوب فال نوستراداموس فال نوستراداموس