از ان رو

لغت نامه دهخدا

( از آن رو ) از آن رو. [ اَ ] ( حرف اضافه + صفت + اسم ) از آن سو. از آن طرف:
هم آنگاه خسرو از آن روی ِ کوه
پدید آمد از راه، دور از گروه.فردوسی. || ( حرف ربط مرکب ) از آن جهت. چون. زیرا.
- از آن رو که؛ چونکه. زیرا که.

فرهنگ عمید

= زیرا

جمله سازی با از ان رو

آنکه دماغ بشر این بوی یافت قابل آن بود از ان روی یافت
وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ نیاید بایشان هیچ نشانی از نشانهای خداوند ایشان، إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ (۴۶) مگر از ان روی گردانیده میباشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چلاق
چلاق
سایکو
سایکو
نجورسن
نجورسن
خاص
خاص