ارجز

لغت نامه دهخدا

ارجز. [ اَ ج َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از راجز. راجزتر. اشعر: قال ابونخیلة و انا ارجزالعرب. ( تاریخ ابن عساکر ).
ارجز. [ اَ ج َ ] ( ع ص ) شتر که بیماری رَجز دارد. مبتلا به بیماری سرین ( شتر ). اشتری که در برخاستن رانهاش بلرزد. ( مهذب الاسماء ). آن اشتر که پایش می لرزد در وقت برخاستن. ( تاج المصادر بیهقی ).آن شتری که پایش میلرزد در وقت برخاستن. ( زوزنی ).

فرهنگ فارسی

راجزتر

جمله سازی با ارجز

در اواخر  جنگ اغلب کشتی‌های دریا رو نیروی دریایی جمهوری خواه اسپانیا به بنزرت در تحت‌الحمایه فرانسه در تونس که تخلیه شدند که بعدها به جناح فرانکویست تحویل داده شد. به جز چند نفر از خدمه که وظیفه نگهبانی در کشتی‌های جمهوری اسپانیا را بر عهده داشتند ملوانان و افسران زندانی در اردوگاه کار اجباری در مهری زابنز وارد شدند. باقی افراد شکست خورده از دیگر شاخه‌های اسپانیایی جمهوریخواه نیروهای مسلح که فرار کرده بودند توسط مقامات فرانسوی دستگیر و در اردوگاه‌های کار اجباری در جنوب فرانسه مانند توقیف گاه ارجز در مر زندانی شدند. به طوریکه در یک زمان در حدود ۱۰۰۰۰۰ از شکست خوردگان ارتش جمهوری خواه اسپانیا در فرانسه در نگه داشته می شدند. از آن جا آن‌ها به تبعید فرستاده شدند و یا به ارتش متفقین به مبارزه با متحدین پیوستند در حالی که دیگران به پایان رسید تا در اردوگاه های کار اجباری نازی ها.
قنات ارجز می‌تواند به موارد زیر اشاره داشته باشد:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
متمایز
متمایز
بی درنگ
بی درنگ
قیز
قیز
ممنون
ممنون