ابن قانع

لغت نامه دهخدا

ابن قانع. [ اِ ن ُ ن ِ ] ( اِخ ) حافظ ابوالحسین عبدالباقی بغدادی. از علما و محدثین مشهور. او راست: کتاب معجم الشیوخ. مولد او به سال 295 هَ.ق. و وفات در سنه 351 بوده است.

فرهنگ فارسی

از محدثین مشهور اوراست کتاب معجم الشیوخ

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِبْن ِ قانِع، ابوالحسین عبدالباقی بن قانع بن مرزوق اموی (۲۵ ذیقعده ۲۶۵- ۷ شوال ۳۵۱ق /۱۹ ژوئیه ۸۷۹ - ۸ نوامبر ۹۶۲م )، محدث بغدادی و نویسنده شرح حال صحابه بود.
وی از موالی بنی امیه بود و به همین جهت او را اموی خوانده اند. براساس آنچه در برخی منابع آمده، او مذهب حنفی داشته است، ولی از آن جا که طوسی نام وی را در الفهرست و رجال خود آورده، برخی از متأخرین او را از امامیه دانسته اند. خطیب بغدادی پس از اشاره به تضعیف ابن قانع از سوی برقانی، توثیق وی را توسط جمعی از مشایخ بغداد نقل کرده و ضمناً یادآور شده که ابن قانع در دو سال آخر عمر دچار اختلاط شده است.
← اساتید
(۱) احمد ابن حجر، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۰ق. (۲) ابن خلکان، وفیات. (۳) احمد ابن قانع، ط، معجم الصحابة، نسخة خطی کوپریلی، شم ۴۵۲. (۴) علی ابن ماکولا، الاکمال، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۶ق /۱۹۸۶م. (۵) احمد جصاص، احکام القرآن، به کوشش محمد صادق قمحاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م. (۶) حاجی خلیفه، کشف. (۷) احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق. (۸) علی دارقطنی، السنن، به کوشش عبدالله هاشم یمانی، مدینه، ۱۳۸۶ق. (۹) محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و ابراهیم زیبق، بیروت، ۱۴۰۴ق /۱۹۸۴م. (۱۰) محمد ذهبی، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۳م. (۱۱) محمد طوسی، رجال، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق /۱۹۶۱م. (۱۲) محمد طوسی، الفهرست، مشهد، ۱۳۵۱ش. (۱۳) ظاهریه، خطی (مجامیع ). (۱۴) فهرس مجامیع المدرسة العمریة، به کوشش یاسین محمد سواس، کویت، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۷م. (۱۵) کوپریلی، خطی.

جمله سازی با ابن قانع

و در الدر المنثور است كه ابن قانع از على بن ابى طالب روايت كرده كه گفت: ازرسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شنيدم مى فرمود: مسلمان برادر مسلمان است،وقتى با او بر خورد مى كند، سلامش مى گويد، و او سلام را به وجهى بهتر به وى برمى گرداند، يعنى او بايد سلام كند و اين بايد عليك بگويد و بايد كه ماعون را از اودريغ ندارد. پرسيدم يا رسول اللّه ماعون چيست ؟ فرمود: از سنگ گرفته تا آهن و از آبگرفته تا هر چيز ديگر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چلاق
چلاق
رویداد
رویداد
شکوه
شکوه
قمبل
قمبل