متدرجا

لغت نامه دهخدا

( متدرجاً ) متدرجاً. [ م ُ ت َ دَرْ رِ جَن ْ ] ( ع ق ) بطور آهستگی و تدریج و کم کم. ( ناظم الاطباء ). به تدریج. آهسته آهسته: متدرجاً پله های ترقی را طی خواهدکرد. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تدریجاً شود.

فرهنگ معین

( متدرجاً ) (مُ تَ دَ رِّ جَ نْ ) [ ع. ] (ق. ) به تدریج، آهسته آهسته.

فرهنگ فارسی

بتدریج آهسته آهسته: متدرجا پله های ترقی را طی خواهد کرد.

جمله سازی با متدرجا

گوييم: چنانچه بدن از ابتداى تكوين رو بهاستكمال است و جميع كمالات او متدرجا به فعليت در مى آيد، همينطور نفس هم در مدتتعلقش به بدن رو به استكمال است و جميع قواى او فعليت پيدا مى كند و پس از مفارقتاز بدن به مرگ، جميع كمالات او يا معظم آن فعليت پيدا كرده پس در اينجا چگونه ممكناست به بدنى كه جنين و قوه محض است تعلّق بگيرد پس بايد نفسكامل ناقص بشود تا بتواند با بدن ناقص متحد و با هم سير تكاملى بنمايند.
چند دقيقه بعد دستم درد گرفت و متدرجا شدت كرد تا اينكه به ناچار به دكتر مراجعهكردم، گفت اثر درد و جهت آن را نمى فهمم ولى روغنى است كه دردش را ساكن مى كند.
قـد اجـتـمـعـت العـصـابة على عدم وجود الكلى الطبيعى بكليتها و من غير المشخصات فىالخـارج و عـالم المـواد الكونية و الحق عندى وجوده كذلك كخط يرسم بمتحرك فان الخطمـوجـود فـى الحـال حـركـت الراسـم و حـصـوله التـدريـجى من غير تعينه بحد معين و مقدارشخصى حيث فرض تحرك الراسم و تزايد الخط متدرجا و الحركة قابلة الانقسام الى غيرالنهاية.
فاضل محقق آقاى ميرزا محمود شيرازى - كه داستانهاى 5 تا9 از ايشاننقل گرديد - فرمود: مرحوم شيخ محمد حسين جهرمى از فضلاى نجف اشرف واز شاگردانمرحوم آقا سيد مرتضى كشميرى - اعلى اللّه مقامه - بود و با شخص عطارى در نجف طرفمعامله بود؛ يعنى متدرجا از او قرض الحسنه مى گرفت و هرگاه وجهى به او مى رسيد مىپرداخت.