لاحقه

لغت نامه دهخدا

( لاحقة ) لاحقة. [ ح ِ ق َ ] ( ع ص ) تأنیث لاحق. آنکه از پس واصل شده باشد و آن چیزی که بعد اول دررسد. مأخوذ از لحوق که به معنی از دنبال چیزی پیوستن است ( غیاث ). || ( اِ ) پساوند. مزید مؤخر. ج، لواحق.

فرهنگ عمید

= لاحق

فرهنگ فارسی

لاحق، لواحق جمع
۱- ( اسم ) مونث لاحق. ۲- ( اسم ) پساوند پسوند مزید موخر جمع: لواحق.

جمله سازی با لاحقه

💡 و نيز بايد دانست كه سرورى را كه از آن نفى كردند عجب را و از صفات ممدوحه شمردندبـه حـسـب حـال نـوع اسـت، چـنـانـچـه در فـصـلى ازفصول لاحقه،(108) بيان آن مى شود.

💡 اول آنكه: در حكايت، قرينه سابقه يا مقارنه يا لاحقه موجود است بر اينكه صاحب آن حكايت، امام عصر صاحب الزمان صلوات اللّه عليه است كه اصل غرض از ذكر آن حكايت است.

💡 عبد الملك بن مروان  سابقه و لاحقه احوال اين سلطان.