عنبر بیز

لغت نامه دهخدا

عنبربیز. [ عَم ْ ب َ] ( نف مرکب ) مخفف عنبربیزنده. آنچه عنبر بیفشاند.
- عنبربیز کردن؛ عنبر بیختن. عنبر افشاندن:
کابر آزار و باد نوروزی
درفشان می کنند و عنبربیز.سعدی.

فرهنگ فارسی

مخفف عنبر بیزنده آنچه عنبر بیفشاند

جمله سازی با عنبر بیز

💡 شد صفحه پر از عنبر مشکین بودم دفتر تا مدح علی بنوشت این خامه عنبر بیز

💡 یا رب تو جمال آن مه مهر انگیز آراسته ئی بسنبل عنبر بیز

💡 باد عنبر بیز بین کز روضه حور آمدست این گوهر باش بین کز چشمه نور آمدست

💡 دلم فدای تو باد ای نسیم عنبر بیز به دستگیری افتاده ای چو من برخیز

💡 هیچ بادی چون صبا کز زلف افشاند غبار در مشام ما عبیرآمیز و عنبر بیز نیست

💡 بر سر گل مشک تر از زلف عنبر بیز بیز خون عاشق خیز و از آن غمزه خونریز ریز

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دارک یعنی چه؟
دارک یعنی چه؟
سلیقه یعنی چه؟
سلیقه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز