عقیق ناب
فرهنگ فارسی
جمله سازی با عقیق ناب
به دندان لعل چون عناب می خست به عقد در عقیق ناب می خست
تو نقاب رسته دُرّ ز عقیق ناب داری من خسته دل در اشگی، ز عقیق ناب دارم
شب دراز دو چشمم همی ز نوک مژه عقیق ناب چکانیده بر صحیفهٔ زر
خط لب لعل ترا بی آب نتوانست کرد نقش، کم آب از عقیق ناب نتوانست کرد
ازان میی که فروغش اگر رسد به سهیل عقیق ناب کند سبحه ثریا را