شیر کردن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با شیر کردن
طعمه بیرون از دهان شیر کردن مشکل است خون خود را کس ازان فتراک نتواند گرفت
عیب من از ساده لوحی های من بی پرده شد موی پنهان در میان شیر کردن مشکل است
به شیری توان شیر کردن شکار به گرد سواران رسد هم سوار
خواب زاهد تلخ گردیده است از یاد بهشت کودکان را ترک جوی شیر کردن مشکل است
چو دارا خبر یافت کان اژدها نخواهد پی شیر کردن رها