سینه ریش

لغت نامه دهخدا

سینه ریش. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب )کسی که سینه اش ریش بود. کسی که به بیماری سینه دچاراست. || غمگین. دردمند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

آن که دلش از غم و اندوه آزرده باشد، دل ریش.

فرهنگ فارسی

کسی که سینهاش ریش بود. کسی که به بیماری سینه دچار است.

جمله سازی با سینه ریش

که خواهد زما خون فرزند خویش پیمبر که شد زین عزا، سینه ریش
تا به جگر نشکنی هزار تمنا سینه ریش و دل فگار نیابی
بر آن می‌بود کرد چاره‌ای پیش که بیرون آردش از سینه ریش
نه رفیقی که ز اخلاق پسندیده او مرهم سینه ریش و دل افگار کنم
سالی ز هزار سال بیش است کز تیغ فراق سینه ریش است
هنوز آن سینه ریشان جگر سوز نکرده در وصال هم شبی روز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسکل
اسکل
فاسد
فاسد
عزیز
عزیز
آبان
آبان