جلوۀ شمع طریقت چشمها را خیره کرد یا سنا برق حقیقت میزند کوس فنا
چون سنا برق حقیقت به سنا باد رسید عرش بر خود لرزید
زان گله کردم به آفتاب که دیدم کوست سنا برقی از سنای صفاهان
ز جود این علی دریا بخون غرق ز نورش بر مه و کیوان سنا برق
کند طلوع چه خورشید ما حی الاعیان چه جای نور سنا برق بذهب الابصار