سازشکاری

لغت نامه دهخدا

سازشکاری. [ زِ ] ( حامص مرکب ) عمل سازشکار. سازشکاربودن. سازش کردن. اهل سازش بودن. رجوع به سازش و سازشکار شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عمل فرد سازشکار را «سازشکاری» می گویند وقتی که او به علت رهایی از خطر و عوامل دیگر با دشمنان سازش و مدارا می کند، از احکام عنوان یاد شده در برخی کتب فقهی سخن گفته‏اند.
سازشکاری عبارت است از: سازش و مدارا کردن با دشمنان و مخالفان به جهت رهایی از خطر یا بیم از دست دادن منافع.
← معنای سازشکار
تفاوت سازشکاری - که از آن به «مُداهنه» تعبیر می‏شود - با مدارا آن است که: مدارا به نرمی و مهربانی رفتار کردن با رویکرد رعایت ناتوانی و کم ظرفیتی طرف است. بنابراین، منشأ آن ضعف قابلیت، تحمل و خِرد مدارا شونده است؛ از این رو، مدارا برآیند عقل می‏باشد که فرد خردمند آن را به کار می‏بندد؛ در حالی که خاستگاه سازشکاری جلب منافع دنیوی یا بیم به خطر افتادن موقعیت اجتماعی سازشکار است.
تفاوت سازشکاری با تقیه
تقیه یعنی پنهان کردن اعتقادات خود و ابراز همسویی با دشمن با هدف دفع زیان و شرّ او، نه جلب منافع دنیوی یا ترس از دست دادن موقعیت.
حکم تکلیفی سازشکاری
...

جمله سازی با سازشکاری

رفقای گرامی!من از حزب سوسیالیست استعفا می‌دهم زیرا فاقد روح و شور مبارزه‌ای است و بر جنگ طبقاتی تأکید نمی‌ورزد. من در اصل عضو حزب سوسیالیست کارگری بودم که انقلابی بود و تا سرحد نابودی مبارز. من عضو مبارز حزب سوسیالیست بوده‌ام؛ سوابق مبارزاتی من حتی در این هنگام نیز تماماً فراموش نشده‌است. من که خود در مبارزه طبقاتی تعلیم یافته بودم برابر آنچه که در حزب سوسیالیست کارگری آموخته و بدان عمل می‌شد معتقد بودم که طبقه کارگر به وسیله مبارزه و با آشتی ناپذیری با دشمن می‌تواند خود را آزاد کند. از آنجا که سوسیالیسم در سال‌های اخیر با سازشکاری و آشتی ناپذیری همراه بوده‌است در می‌یابم که روح و فکرم مانع ابقاء من در عضویت حزب سوسیالیست است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مطیع
مطیع
لوتی
لوتی
دپارتمان
دپارتمان
کردار
کردار