ریز باف

لغت نامه دهخدا

ریزباف. ( نف مرکب ) که ریز ببافد. که با تارهای باریک و فاصله بسیار کم ببافد. ( از یادداشت مؤلف ). || ( ن مف مرکب ) پارچه یا فرش ریزبافته شده. ریزبافت. رجوع به ریزبافت شود.

فرهنگ فارسی

که ریز ببافد. که با تارهای باریک و فاصله کم بافته شده باشد.

جمله سازی با ریز باف

- پیراهن مرد عامی از پنبه بود که تا ران روی شلوار آویزان بود امروز هم پیراهن آویخته بر روی شلوار بین مردم طبقات پایین و خصوصاً در روستاها معمول است این پیراهن اغلب راه راه بود و روی شانهٔ راست با یک دکمه بسته می‌شد زمستان و تابستان گردن برهنه بود تنها فرق پیراهن ثروتمندان از مردم عامی در این بود که پیراهن ثروتمندان از ابریشم ریز باف تهیه می‌شد شلوارشان نیز از پنبه یا ابریشم بود که اغلب طرحی راه راه داشت این شلوار تا روی پا می‌رسید و خیلی گشاد بود مردم متمکن روی شلوار بر کمر خود شال کشمیری و مردم ندار کمری چرمین می‌بستند. مرد ثروتمند جوراب پنبه‌ای به پا می‌کرد که روی آن نقش پرندگان در رنگ‌های مختلف بافته شده بود این جوراب روی شلوار کشیده می‌شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انسجام یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز