روی نما

لغت نامه دهخدا

روی نما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( اِ مرکب )روی نمای. رونما. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). هدیه ای که در دیدار نخستین روی عروس بر او دهند:
باز و جز باز کنون روی نیارند نمود
گاه آن است که سیمرغ شود روی نمای.فرخی.ندارد این زمی و آب هیچ کار جز آنک
بجهد روی نما را همی دهند اجری.ناصرخسرو.جان پیشکشت سازم اگر پیش من آیی
دل روی نمایت دهم ار روی نمایی.خاقانی.بر سر خاقنی اگر دست فروکنی سزد
کاوست دلی و نیم جان روی نمای چون تویی.خاقانی.بادا عروس بخت ترا زینتی که چرخ
هر ساعتش به روی نما صد جهان دهد.؟ ( از انجمن آرا ).رجوع به رونما شود.

فرهنگ فارسی

روی نمای. رونما

جمله سازی با روی نما

دختر رز که نپوشیده رخ از بی برگان خواهد از من زر گل، روی نما در کشمیر
بسوز از آتشِ رخ این حجاب و روی نما تو جان بخواه که جان غیر قابل افتاده
حدیث من ز کلام خدای بیرون نیست به معنی این سخن آیینه ای است روی نما
آخر ای شادی جان روی نمای از در غیب که جهان بی رخ خوبت به جهان غمخواریست
در دستِ مَنِِ خاک نشین نیست نثاری مشتاق تو اول دل و جان روی نما کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
صعود یعنی چه؟
صعود یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز