روشن سواد

لغت نامه دهخدا

روشن سواد. [ رَ / رُو ش َ س َ ] ( ص مرکب ) باوقوف و دانای در خواندن خط. ( ناظم الاطباء ). || صاحب آنندراج کلمه را بمعنی آنکه برخواندن و مطالعه نمودن خط و کتابت قدرت داشته باشد آورده و بیت ذیل را شاهد قرار داده است:
صبحها روشن سواد نسخه آرام نیست
سطرکردی در نظر از مشق رم آورده ایم.بیدل ( از آنندراج ).اما در این بیت روشن سواد معنی سواد و پیش نویس و خط قابل خواندن و تمیز مثل پاکنویس و بیاض دارد.

فرهنگ فارسی

با وقوف و دانای در خواندن خط

جمله سازی با روشن سواد

چون شرر روشن سواد فطرتیم اما چه سود نقطه‌ای تا گل کند آتش به بستر می‌زنیم
تا به روی کار خط مشکفام آورده ای یکقلم روشن سوادان را به دام آورده ای
تا شود روشن سواد کلبهٔ تاریک من می‌گذارد چشم روزن عینک از گلجام‌ها
از گریه دیده ای که سفیدش نمی کنند روشن سواد سرمهٔ دیدش نمی کنند
صبح محشر در غبار شام می‌سوزد نفس گر شود روشن سواد نامهٔ اعمال من
تا شود روشن سواد نسخهٔ حیرانی‌ام صورت خود را یکی بنگر به چشم آینه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضمیمه یعنی چه؟
ضمیمه یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز