روز تا روز

لغت نامه دهخدا

روز تا روز.( ق مرکب ) روزهای پیاپی. روزهای متوالی:
روز تا روز از این قرار نگشت
کارگر بود چون ز کار نگشت.نظامی.

فرهنگ فارسی

روزهای پیاپی. روزهای متوالی

جمله سازی با روز تا روز

همی روز تا روز ستوارتر شود کار او بر فرازیش فر
روز تا روز از این قرار نگشت کارگر بود چون ز کار نگشت
گروه نوزدهم: ملائكه اى كه در گرد و اطراف حرم آن حضرت قرار دارند. تعداد آنها درهر روز تا روز قيامت، هزار فرشته است.
محاسب نه یک تن همه اهل‌گیتی نه یک روز تا روز محشر مواظب
لا جرم بر تن و بر جان امیر از همه خلق روز تا روز به نیکی ز دگرگونه دعاست
پنج نوبت می‌زنندش بر دوام هم‌چنین هر روز تا روز قیام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال کارت فال کارت فال پی ام سی فال پی ام سی فال تماس فال تماس