رشون. [ رُ ] ( ع ص ) گوسپندان چرنده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رشون. [ رُ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رَشْن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). طفیلی گردیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به رَشْن شود.
فرهنگ فارسی
مصدر به معنی رشن. طفیلی گردیدن
جمله سازی با رشون
از آنچه گذشت كمال و اتفاق وجه مختار (پنجم ) رشون شد و در نهايت، افزون بر اينكه پرسش خليفه كيست پاسخ داده شد، پرسش خلافت چيست نيز پاسخخود را يافت و نيازى به تكرار نيست.