دلالت داشتن

لغت نامه دهخدا

دلالت داشتن. [ دَ ل َ ت َ ] ( مص مرکب ) لازم آمدن از موجود بودن چیزی وجود چیزی دیگر. ( ناظم الاطباء ). نشان چیزی بودن: [ برجها ] بر بادها دلالت چگونه دارند. ( التفهیم ص 323 ). || راهبر بودن. رهنمونی داشتن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - راهبر بودن. ۲ - ثابت کردن ٠

جمله سازی با دلالت داشتن

ثانيا: نهايت درجه دلالت آنها همين است كه آيه دلالت ندارد كه راسخين در علم نيز عالمبه تاءويل باشند، و دلالت نداشتن، غير از دلالت داشتن بر عدم علم است، كه طايفه دومادعايش را مى كنند، زيرا ممكن است دليل ديگرى پيدا شود ودلالت بر آن بكند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چیره
چیره
چوخ
چوخ
سلیطه
سلیطه
فال امروز
فال امروز