در نشستن

در زبان و ادبیات فارسی، فعل مرکب درنشستن به‌صورت مصدری مرکب به‌کار می‌رود و به معنای نشستن در پشت سر یا دنباله‌روی کردن از شخصی است. این واژه در متون کهن و فرهنگ‌های لغت، از جمله کتاب دهار، با همین معنا ثبت شده و نمونه‌هایی چون از پی کسی درنشستن گواه این کاربرد است. همچنین، این واژه در بیان حالت‌های خاصی مانند به زانو درنشستن نیز به‌کار رفته که نشان‌دهنده تنوع کاربردی آن در ساختارهای زبانی گذشته است.

در بررسی دقیق‌تر، این مصدر مرکب با واژه‌های مترادفی چون اَرداف و رَدْف همراه شده که هر دو بر معنای نشستن در پشت سر یا هم‌سفری دلالت دارند. همچنین، در برخی منابع، معادل‌های دیگری مانند حَثْو و حَثْی برای آن ذکر شده که بر اهمیت این فعل در بیان موقعیت‌های مکانی و همراهی تأکید می‌کنند. این موارد نشان می‌دهد که درنشستن تنها یک فعل ساده نبوده، بلکه بار معنایی و فرهنگی ویژه‌ای در متون کلاسیک فارسی داشته است.

لغت نامه دهخدا

درنشستن. [ دَ ن ِ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) نشستن: اًرداف، ردف؛ از پی کسی درنشستن. ( دهار ). حَثْو، حَثْی؛ به زانو درنشستن. ( تاج المصادر بیهقی ).
- بهم درنشستن؛ بی مراعات تشریفات گرد یکدیگر نشستن:
نبد کهتر از مهتران برفرود
بهم درنشستند چون تار وپود.فردوسی.- درنشستن به؛ فرورفتن به. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
و رجوع به نشستن شود.

فرهنگ فارسی

نشستن ارداف ردف از پی کسی در نشستن بهم در نشستن

جمله سازی با در نشستن

آنکه پیش سایهٔ او سایهٔ خورشید را در نشستن گفت‌وگوی صدر و مسند می‌رود
9- تواضع در نشستن: قال الصادق عليه السلام: انّ من التواضع ان يجلس ‍الرجل دون شرفه (804)
خودنمایی پرده برمی دارد از بالای جهل نیست عیبی در نشستن جامه کوتاه را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان فال اوراکل فال اوراکل فال کارت فال کارت