خود شناس
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خود شناس
گفتی که به ترک خود بگفتم آری اول باید که خود شناسی باشد
مرا گفت بو کن به بو خود شناسی چو مجنون عشقی و صاحب صفایی
حقیقت حق شناس و خود شناسی که در اعیان احمد باسپاسی
بندگی از خود شناسی شد تمام نیست مرد بی ادب صاحب مقام
قوم روشن از سواد سر گذشت خود شناس آمد ز یاد سر گذشت
خودی خود شناس اوّل حقیقت یقینت بازدان هان بی طبیعت