خرده الماس

لغت نامه دهخدا

خرده الماس. [ خ ُ دَ/ دِ اَ ] ( اِ مرکب ) ریزه الماس. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

ریزه الماس

جمله سازی با خرده الماس

در کام عقل خرده الماس چون فشاند؟ در چشم نطق ناوک خونخوار چون شکست؟
رسیدم از خلش دل به جان دلم گویی ز غمزه های تو خورده ست خرده الماس
حسود ار چرب و شیرین گفت چشم خرده بین بگشا که باشد خرده الماس در لوزینه پنهانش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال میلادی فال میلادی فال چوب فال چوب فال راز فال راز