خرج دادن

لغت نامه دهخدا

خرج دادن. [ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) اطعام عده کثیری از مساکین و جز آنان بجهت مصیبت یا عزائی کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

اطعام عده کثیری از مساکین و جز آنان بجهت مصیبت یا عزائی کردن.

جمله سازی با خرج دادن

💡 و معناى آن اين است كه موسى در عتاب به هارون گفت: (چه چيز تو را از پيروى طريقهو روش من كه جلوگيرى قوم از ضلالت و غيرت به خرج دادن در راه خدا است باز داشت،آيا دستور مرا عصيان كردى كه گفته بودم سبيل مفسدان را پيروى مكن ؟).

💡 (فاعينونى بقوة... )كلمه (قوه ) به معناى هر چيزى است كه به وسيله آن آدمى برچيزى نيرومند مى شود. جمله مزبور تفريع بر مطلبى است كه از پيشنهاد آنان به دستمى آيد، و آن ساختن سد بوده، و حاصل معنا اين است كه: من از شما خرج نمى خواهم و اماسدى كه خواستيد اگر بخواهيد بسازم بايد كمك انسانيم كنيد، يعنى كارگر و مصالح ساختمانى بياوريد، تا آن را بسازم - و از مصالح آن آهن و قطر و نفخ با دميدن را نامبرده است - و به اين معنايى كه كرديم اين مطلب روشن مى گردد كه مراد ايشان ازپيشنهاد خرج دادن اجرت بر سد سازى بوده در حقيقت خواسته اند به ذو القرنين مزدبدهند كه او هم قبول نكرده است.

محنت یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز