لغت نامه دهخدا
توژ. ( اِ ) به معنی... توز است و آن پوست درختی باشد که بر زین اسب و کمان و امثال آن پوشند و معرب آن توج است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ). رجوع به توج و توز شود.
توژ. ( اِخ ) توج. پسر فریدون را هم گفته اند. ( برهان ). رج__وع به تور شود.