ته خاکستر
جمله سازی با ته خاکستر
چون شمع استخوان مرا آب می کند این آتشی که در ته خاکستر من است
می توان یافتن از نالهٔ قمری که مدام آتشی هست نهان در ته خاکستر او
در سیه خانه افلاک، دل روشن نیست اخگری در ته خاکستر این گلخن نیست
در ته خاکستر قمری نهان گردیده اند سروها از انفعال قامت رعنای تو
آخر از پهلوی دل گشت چراغم روشن اخگری بود مرا در ته خاکستر خویش
بچشم کم مبین سیمای دردآلود عاشق را که باشد آتشی پنهان ته خاکستر رنگش