تنید

لغت نامه دهخدا

تنید. [ ت َ ] ( اِ ) پارچه و نسج. ( ناظم الاطباء ). ظاهراً مخفف تنیده است. نعت مفعولی مرخم از تنیدن. رجوع به تنیدن و تنیده شود.

فرهنگ فارسی

پارچه و نسج. نعت مفعولی مرخم از تنیدن.

جمله سازی با تنید

💡 آب دستت همه بر روی تنیدی چو گلاب خاک پایت همه در زلف دمیدی چو عبیر

💡 کس از آن قوم پند را نشیند تار پندار چه او دراز تنید

💡 بی صرفه همی شتافت چون کور بی رشته همی تنید چون مور

💡 کار چون بر کارکن پرده تنید خارج آن کار نتوانیش دید

💡 یا عکس شفق به دامن صبح افتاد یا پرتو خورشید به خورشید تنید

💡 جانان یکی بس است که میرند بهر او گویی نه اید زنده چو یک جان به یک تنید

گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
طی کشیدن یعنی چه؟
طی کشیدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز