تنوب

لغت نامه دهخدا

تنوب. [ ت َ ] ( اِ ) به لغت رومی نام درختی است در کوههای روم که قطران را از بیخ آن گیرند و آن را به عربی صنوبر صغیر خوانند، چه مانند صنوبر است لیکن کوچکتر از آن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). قسمی از درخت صنوبر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به لکلرک ج 1 ص 320 و ماده بعد شود.
تنوب. [ ت َن ْ نو ] ( ع اِ ) نوعی از درخت بزرگ در روم که قطران را از بیخ آن گیرند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

نوعی از درخت بزرگ در روم که قطران را از بیخ گیرند.

جمله سازی با تنوب

آبگاه وقف‌شده تنوب در حومه این شهر واقع است که در سال ۱۳۸۹ بازسازی شده‌است.
تنوب سید، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان دیلم استان بوشهر ایران.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بلاوجه
بلاوجه
داشاق
داشاق
دارک
دارک
فوت جاب
فوت جاب