ترکاری

لغت نامه دهخدا

ترکاری. [ ت َ ] ( حامص مرکب ) بزبان مردم هند باغبانی. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با ترکاری

غلامان دارد او رومی غلامان دارد او زنگی به نوبت روی بنماید به هندو و به ترکاری
ای روزی دل‌ها رسان جان کسان و ناکسان ترکاری و یاغی به سان هموار و ناهمواره‌ای
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سطح
سطح
ادریان
ادریان
طعمه
طعمه
هول
هول