تاراج کرده

لغت نامه دهخدا

تاراج کرده. [ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) غارت شده. چپاول شده:
خواسته تاراج کرده، سودهایت بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمه رفته شبان.رودکی ( در مقام نفرین ).رجوع به تاراج شود.

فرهنگ فارسی

غارت شده چپاول شده.

جمله سازی با تاراج کرده

ز کارگاه قضا در درخت پوشانند قبای سبز که تاراج کرده بود خزان
معلوم شد که اینان چندین هزار خان تاراج کرده اند بهر بوم و سرزمین
تیغ تو روز وغا آباد کرده گنج فتح وسعت تو روز سخا تاراج کرده گنج مال
نگرش رابرت به کلیسا پس از اینکه عمویش دوباره به جایگاهش به سراسقفی روآن بازگشت به طرز محسوسی دگرگون شد. در تلاش برای عادی‌سازی روابط خود با کلیسا تمامی دارایی‌هایی را که خودش یا دست‌نشاندگانش مصادره کرده بودند بازگرداند و دارایی‌ها و اشیایی که در سال ۱۰۳۴ از صومعه فکامپ تاراج کرده بود بازپس فرستاد.
ناموس و پرهیز مرا تاراج کرده غمزه ات فریاد ای هشیار دل زین مست بی پرهیز تو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
لطیف یعنی چه؟
لطیف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز