لغت نامه دهخدا
بیمه کردن. [ م َ / م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بستن قرارداد با شرکت بیمه درباره جبران حوادث احتمالی و خطرهائی که ممکن است بشی متعلق بشخص یا خود او وارد آید.
بیمه کردن. [ م َ / م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بستن قرارداد با شرکت بیمه درباره جبران حوادث احتمالی و خطرهائی که ممکن است بشی متعلق بشخص یا خود او وارد آید.
( مصدر ) انعقاد قراردادی با شرکت بیمه دربار. حوادث احتمالی و خطرهایی که ممکن است بشئ متعلق بشخص وارد آید.
بستن قرارداد با شرکت بیمه دربار. جبران حوادث احتمالی و خطرهائیکه ممکن است بشئ متعلق بشخص یا خود او وارد آید.
assicurare
💡 دولتها تأمین اجتماعی را به این دلیل فراهم میکنند که بازارها در بیمه کردن بسیاری از ریسکهای مهمِ پیشِ روی افراد، شکست خوردهاند. بازارهای بیمه خصوصی با مشکلات کژگزینی، کژمنشی، هزینههای لاتی بالا و تأمین در برابر ریسکهای اجتماعی روبرو هستند.